درباره هستی من




Thursday, February 20, 2003

٭
مي گن هر آدمي چند جور خود داره:
1- خود گم شده 2 - خود رد شده 3- خود مجازي 4- خود پنهاني
من فقط مي خوام در مورد خود گم شده بگم. مي گن اين خود اون خوديه كه باعث مي شه تو براي يافتن اون در ديگران با آنها ايجاد دوستي و رابطه ي عاطفي مي كني.
وقتي به اين قضيه فكر مي كنم و به دوستام فكر مي كنم مي بينم خود گمشده ي من طيف خيلي وسيعي داره.
دوستي دارم كه پس از ضربات متمادي از آقايون محترم با يه دختر مرد نما دوستي عجيبي داره و من بالاخره مي خوام بپذيرم كه همجنس باز شده، يكي ديگه به اندازه ي موهاي سرش با آقايون خوابيده و فكر و ذكرش sex است، يكي ديگه فقط دلش مي خواد هر چي پسر تو دنيا هست تو كفش باشه و سراسر عشوه است و من نقش دوست پسر يابش رو بازي مي كنم، يكي ديگه كه فوق العاده پر و فهميده كه بعضي ها بهش مي گن پائولو كوئيلو ولي من ترجيح مي دم بهش بگم ميلان كوندرا، يكي ديگه خبرنگار و عاشق سياست و زندگيش رو بازي هاي سياسي تشكيل داده، يكي ديگه با حجاب و مذهبي و روشن فكر، يكي ديگه فقط منافع طلب و يكي ديگه فقط پاي خوشي.
حالا سئوالي كه من دارم اينه كه يعني چي خود گمشده ي من تمام اينهاست؟ براي چي اين آدمها توي كل آدمهاي دنيا دوستهاي من هستند؟ نكته اش كجاست؟ چرا من زندگيم رو براي اينها تا به الان تباه كرده ام، چرا من هميشه سر چند تا از اونها با مامانم، بابام و بقيه جنگيده ام و چرا حالا كه بهشون احتياج دارم اينقدر تنهام گذاشته اند؟




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

........................................................................................