درباره هستی من




Saturday, February 01, 2003

٭
وقتي مي رم اداره ثبت كلي حالم گرفته مي شه،
اوايل دلم براي دخترهاي جوون مي گرفت و مي گفتم: “آخي، تفلكي ببين به چه جوونه.”
به كل فراموش مي كردم كه اوونها هم امكان داره نسبت به من همين حس را داشته باشند، خودم را مثل اونا نمي ديدم.
الان بيشتر دلم براي خانوهايي مي سوزه كه سنشون زياده ( يعني بالاي 10 سال با شوهرشون زندگي كرده اند.)
بيچاره ها يك عمر وقت و جووني را صرف يه زندگي كرده اند و حالا با اين سن وسال بايد بيايند اينجا يا التماس كنند و يا رشوه بدهند تا بتونند حقشون رو بگيرند.
البته اين رو بگم كه دلم براي شوهر هاي اين خانووم ها هم مي سوزه.




1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

زندگی تمامش خطای دید است

من تو را میبینم ، تو مرا نمی بینی
تو مرا میبینی ، من تو را نمیبینم

یک خطای ساده بی انتها...

8:46 PM  

Post a Comment

<< Home

........................................................................................