درباره هستی من




Thursday, March 13, 2003

٭
ببخشيد كه طولانيه،
بچه تر از الان كه بودم آدمها رو بد جوري قضاوت مي كردم، بيرحمانه اين كار رو مي كردم و برام مهم نبود كه طرف اين موضوع رو بفهمه.
مثلاً تو مدرسمون يكي بود كه همه مي دونستن كه با دوست پسرش Sex داره، من مي گفتم وضعش خرابه،
چند سال بعد فهميدم كه يكي از بچه ها Joint مي زنه، مي گفتم وضعش خرابه،
چند سال بعد فهميدم فلاني كه دوست پسر فابريك داره يكي ديگه رو بوسيده، گفتم وضعش خرابه،
چند سال بعدش فهميدم كه يكي از آشناها كه شوهر داره تو اين فكره كه خيانت هم عالمي داره، گفتم اين يكي جنده است،
------------------------------------------------------
الان كه به خودم نگاه مي كنم مي بينم كه با دوست پسرم Sex داشته ام، Joint زده ام، دوست پسر هم كه داشته ام يكي ديگه رو بوسيده ام، شوهر هم كه داشتم فكر مي كردم كه خيانت كردن هم مي تونه جالب باشه.
-----------------------------------------------------
الان كه يكي رو مي بينم كه شوهر داره و با يه دختري رابطه ي مشكوكي داره ديگه مي گم يوني لطفاً خفه شو كه چون لابد تو پتياره يه روزي اين كار رو هم مي كني.
----------------------------------------------------
وقتي آدم فلش بك مي كنه و به زندگيش نگاه مي كنه كلي چيزهاي عجيب و غريب پيدا مي كنه، حالا ديگه من دست از قضاوت آدمها برداشته ام و تازه آدمها شروع كرده اند به قضاوت من، كلي بايد سعي كنم كه برام مهم نباشه، ديشب يكي بهم گفت تو بايد اين رو بپذيري كه از امروز به بعد در اكثر جاهاي جامعه مطلقه به حساب مي يايي، وقتي اين رو شنيدم احساس كردم كه قرمز شده ام ولي الان دارم فكر مي كنم كه آره همينه و من بايد بهش عادت كنم. تو جامه ي ما مهم نيست كه تو ازدواج كرده اي يا فقط عقد كرده اي. طلاق، طلاقه.
---------------------------------------------------
يه روزي وقتي مي گفتن كه فلاني طلاق گرفته و حالا با فلاني دوست شده خود همين منه ان مي گفتم اي پتياره.
حالا هم بايد تاوان اين كارها رو پس بدم يعني يا بايد تنها بمونم و يا بايد بذارم مردم بگن اي پتياره.




1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

واقعا عجب زندگی جالب انگیزی داریم

12:52 AM  

Post a Comment

<< Home

........................................................................................