درباره هستی من




Thursday, July 10, 2003

٭
خاموشش کن!
اگه خاموشش نکنی خودتم توش می سوزی.
نگا هش نکن!
اگه نگاش کنی مسخش می شی.
بهت گفته بودن روشنش نکنی. بهت گفته بودن خطرناکه.
روشنش کردی. اولش کوچک بود. حالا هی داره وسیع تر می شه.
نگاش نکن!
خوشگله؟
آره، با همون می خواد نابودت کنه.
مثل کبریته می مونه. کبریته که یواشکی روشنش می کردی و محو زیبایی آتیش سرش می شدی.
تا اینکه یکهو دستت رو می سوزوند و با نفرت فوتش می کردی.
یادته؟
بهت می گفتن با کبریت بازی نکن.
جیزه.
گوش نکردی.
هر دفعه دستتو می سوزند. ولی دفعه بعد بازم روشنش می کردی.
دنبال یه راه بودی که دستتو نسوزونه.
بعد که روشنش می کردی محو رنگ و لعابش می شدی و دوباره می سوزوندت.
خاموشش کن!
این یکی فقط دستت رو نمی سوزونه. این یکی می خواد همه زندگیتو بسوزونه.
اولش خوشگله. اولش گرمت می کنه. اولش همه چی رو می سوزونه.
آره
تو رو نمی سوزونه.
ولی بالاخره سراغ تو هم می یاد.
تو رو هم می سوزونه.
یادت باشه که این سوزوندن از اون سوزوندن هاست. از اونهایی که شوخی بر دار نیست.
خاموشش کن!




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

........................................................................................