درباره هستی من




Wednesday, August 27, 2003

٭
همون موسيقي كليسايي.
چند هفته پيش هم پخش مي شد.
اون موقع اين موسيقي هيچ حس و هيچ خاطره اي با خودش حمل نمي كرد.
الان يه دنيا حسه.
صداي قشنگش در گوش آدمي - با اون طنين خاصش- اسكلت يك رابطه نو پا رو شكل مي ده.
تصوير شانه به شانه دو آدم كه در كنار هم راه ميرن و تو از پشت نظاره گر هستي.
مي بيني كه اين دو مال هم هستند.
حضور پسري كه مهربونه.
همراهي حسي كه هنوز خيلي خامه.
كش اومدن از داخل.
شير يا خطي كه بايد بازي بشه.
از الان مي دوني كه بايد ببازي.
بيخ ديواري اي كه دوست داري بازي كني.
مي دوني برنده اي.
پاكت خالي سيگار.
پك به سيگار تازه روشن شده.
موسيقي روحت رو مي بره.
به سمت خاطرات، لحظه ها، حس ها.
ذهن فرار مي كنه.
ذهن مي گه:
هدف،
حركت،
غرور،
عشق،
آزادي،
پول.....




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

........................................................................................