درباره هستی من




Thursday, September 04, 2003

٭
امروز پر از خشمم. امروز دیگه اون غمی که همراه خودم می کشیدم با یه خشم توام شده و شده هستی من.
ترکیب غم و خشم داره یک هستی جدید برام متولد می کنه. گاهی قلبم تیر می کشه تا میام احساس مظلوم شدن کنم اون خشم شعله ور می شه و بهم می گه که بازی ای که یک زن تیپیک ایرانی باید بکنه رو نکن.
من از زن ایرونی بودن متنفرم. زن ایرونی بودن یعنی مظلوم بودن. من این تعریف رو در هم می شکنم. من متحمل نخواهم بود. من از این قوانین فراتر می روم و به این باور می رسم که زن ایرانی یعنی قدرت، یعنی شهامت. اگر امروز می خوام بازوی او دورم باشه تا من سرم رو روش بذارم و دردم رو فریاد بزنم، بهش بگم که بر من چی گذشت، تا نوازشم کنه و ازم دلجویی کنه، به خودم یادآوری می کنم این بازو هم از همان جنسی است که بازوهای دیگر هستند.
این تصویر رو در هم می شکنم که چون زنم باید به مردها که زوری در بازو و دمی در جلو دارند ببازم.
امروز هستی من دوباره متولد شده است و این نوزاد من مقاوم، شجاع و مصمم است.
امروز تمام وجودم با خشم فریاد می زنه: هستم، می تونم. هستم، می تونم. هستم، می تونم.




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

........................................................................................