درباره هستی من




Friday, September 24, 2004

٭
گاهی آدمها خیلی پست می شن! وقتی که یه حرفی می زنن و خودشون توش می مونن... اون لحظه برای جبران آب ریخته حاضر هستن بقیه رو به هر کثافتی بکشونن و خودشون رو توجیه کنن... هر دروغی رو از زبون دیگری مطرح کنن... شاید منم روزی این کار رو کرده ام... شاید منم از همون جنس باشم ولی دوستی که قدمت دوستیش بیشتر از این حرف هاست، چطور می تونه؟ نمی دونم! کاش تخم اینو داشتیم که پای گفته هامون وایسیم و تاوانش رو هر چی که هست پرداخت کنیم... بارها و بارها به خودم گفته ام که باید با عده ای آدم فاصله رو رعایت کنم ولی این دل ِ نامردم نمی ذاره! بعضی آدمها یعنی فتنه، یعنی اعصاب خرد کن... از این آدمها باید فاصله گرفت... اگر برای 1 ساعت باهاشون معاشرت کنی... حتماً از توش یه چیزی در میاد... چیزی که اینجا مطرح ِ منم! من به هیچ کس کاری ندارم... من چرا همیشه اشتباهات گذشته رو تکرار می کنم؟ من چرا به حرف دلم گوش می دم؟ من چرا می رم برای یه آدمی که سه سال به جز دیوونه بازی و بی معرفتی ازش هیچ چیز ندیدم... جملاتی از ته قلبم می نویسم؟ چرا؟ چون احمقم... چون بی شعورم... چون همیشه همه چیز رو که فراموش می کنم قلبم با آدمها پاک می شه! این یعنی حماقت.. باید باهاشون عین خودشون بود... باید همون رفتاری رو کرد که لیاقتشون هستش... باید بی معرفت تر از اونها شد!
اگر هر روز رنگ عوض کنی، تو این زندگی موفقی! اگر دروغگو باشی... اگر زیراب زن باشی...اگر از دهن آدمها جمله بسازی... این طوری موفقی.. ولی من ریدم به همچین موفقیتی! من خودم هستم هر کی خواست می مونه! هر کی هم نخواست کون ِ لقش!!!!!




0 Comments:

Post a Comment

<< Home

........................................................................................