درباره هستی من




Saturday, August 20, 2005

٭
او در کنار جویی نشسته بود و خیره به حرکت بی پایان آب به گرسنگی بی پایانش می اندیشید.
--------------------
او در زیر درختی نشسته بود و به تنهایی عمیقش می اندیشید.
--------------------
او در مقابل دریا نشسته بود و به عظمت عشقش می اندیشید.
--------------------
او در جنگلی نشسته بود و به انتقام دیرینه اش می اندیشید.
--------------------
او در مقابل آینه ایستاده بود و به چشمهای معشوقش می اندیشید.
--------------------
او در کنار من نشسته بود و نمی دانم به چه می اندیشید.
--------------------




2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Keep up the good work » »

9:21 PM  
Anonymous Anonymous said...

I have been looking for sites like this for a long time. Thank you! » » »

11:11 PM  

Post a Comment

<< Home

........................................................................................