درباره هستی من




Monday, May 07, 2007

٭
من روی ابرها نشستم
با ابرها قلب درست کردم
قلب ها رو با دستم به بالا هدایت کردم
تمام آسمان رو قلب های کوچک من پر کردند
بال های کوچک درآوردم
رفتم وسط ابرها
ابرها رو هل دادم به هر سمتی که می خواستم
و لا به لای اون ها پرواز کردم
و بویی رو که در آسمان میامد را به تمام وجود در شامه ام نگه داشتم
شاید که دیگر هیچ وقت پام به ابرها نرسه
شاید هم دیگر هیچ وقت ابرها اینقدر لذت بخش نباشند




1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

شاید نه شاید آره..هیچی تو این زندگی معلوم نیس

1:31 PM  

Post a Comment

<< Home

........................................................................................