درباره هستی من




Sunday, March 06, 2011

٭
یادم نرود...یادم نرود که روزی آرزو کردم شغلی روتین نداشته باشم...شغلی سرشار از نوآوری داشته باشم با مسئولیت بالا ...و امروز آرزو می کنم که شغلی بسیار ساده و پیش پا افتاده داشته باشم...وقتی از این مملکت کوچ کردم به جایی که سردم بود و می لرزیدم، دل تنگ بودم و ساده ترین شغل دنیا رو داشتم امروز را به یاد بیارم...این حس امروز را نباید فراموش کنم...امروز آرزوی من کاری ساده و بی استرس داشتن است..کاری که با مردم در ارتباط باشد...پس اگر روزی در یک رستوران کار می کردم و یه آدم عوضی آنجا به من توهین کرد ، حق ندارم گریه کنم و بگویم در مملکت خودم فلان بودم و بهمان...امروز من در مملکت خودم فلان و بهمان هستم ولی خوشحال نیستم...پس اگر کوچ می کنم که چیزهای دیگری به دست بیاورم جق ندارم مقایسه کنم...امروز من هیچ چیز نیستم و امروز برای بقای خودم باید مثل بقیه آدم های اینجا...سیاست مدارانه عمل کنم...من دیگر یونی سابق نیستم به مرحمت این شغل و غیره...من ترسویی هستم که سرم داد می زنند و سرم رو می اندازم پایین و سکوت می کنم ولی یک فرق عمده با افراد این شرکت دارم...آنها دیگر هیچ وقت به آن صحنه ها فکر نمی کنند و لی من هر لحظه آن ها را بازسازی می کنم و از خودم بیشتر از قبل بدم می آید...پس من یادم باشد...یادم باشد که اینجا خوش نبودم!!!! شاید ظاهرش از بیرون قشنگ بود ولی منی که داخل آن بودم خوشحال نبودم....یادم باشد...مبادا یادم برود.


-------
از این به بعد پست می کنم بدون بازخوانی...حتی اگر غلط دیکته داشته باشد حتی اگر غلط تایپی یا دستور زبان داشته باشد...دیگر بازخوانی نمی کنم که پاکش کنم و هیچ وقت پستش نکنم.

ای کسانی که شاید هنوز هر از گاهی به اینجا سر می زنید...من یونی هیچ ادعایی ندارم...من هم دیکته ام بد است...هم سوادم کم است...هم برای دلم مزخرفات مغزم را می نویسم پس خطاهای من را ببخشید




2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

اتفاقا قدرت خودت و نوشته هات براي من خيلي دوست داشتنيه- گند بزنن به همه آدم هايي كه فقط نشستن و دارن بقيه رو نقد و بررسي مي كنن-

7:46 PM  
Anonymous بزرگ said...

خووب بود ...

3:06 PM  

Post a Comment

<< Home

........................................................................................