٭


* اگه اینقدر قضاوت دیگران مهم نبود الان من کلی راحت بودم.... کلی!

٭ اگه اینقدر قضاوت تو مهم نبود الان من کلی راحت بودم.... کلی!

٭

وقتی پشت این کامپوتر نشستم اصلاً خوشم نمیاد یکی بالا سرم وایسه... اصولاً خوشم نمیاد یکی از بالا نگاهم کنه.... ترجیح می دم خودم هم از بالا کسی رو نگاه نکنم.
------
یه روزی آدم متوقعی بودم... تمرین کردم. دهن ِ خودمو صاف کردم... خودم رو به حداقل ها عادت دادم... حالا که حداقل ها هم رعایت نمی شه دیگه خیلی زور داره.
-----
صدام رو کلفت می کردم و بلند بلند داد می زدم: " دل ِ من هنوز جوون ِ نکنه تنها بمونه "
-----
آخرین کلمه ای هست که دارم سعی می کنم معنیش رو عوض کنم ... شاید اصلاً از تمام فرهنگ های لغت و دایرة المعارف ها حذفش کنم.
-----
یادت باشه که همیشه آشنا ها بیشتر از همه تو پاچه ات می کنن... پاچه ما هم که حسابی گشاد ِ!
-----
ببین تو که می خوای ببینی من بالاخره کی اون چیزی رو که باید بگم رو می گم... بدون که حتماً یه روزی می شنویش! ولی کی؟ خودم هم نمی دونم.
-----
دلم می خواد سرم رو بذارم رو سینه ات ، یه کم متمایل به سمت چپ... درست توی همون جایی که می شه زیر شونه ات و اونوقت بخوام و خواب ببینم که دارم ازت خداحافظی می کنم.........
-----
یکی از عجیب ترین مخلوقات خداوند مرد است... مرد

٭ خوبیش به اینه که من تو قمار شانس ندارم... تو عشق شانس ندارم... تو کار شانس ندارم... ولی تو هیچ چیز شانس دارم!

٭

دقیقاً همین امروز عصر به خودم گفتم که اگه این کار رو بکنم... کس کش هستم... و همون لحظه صدایی در ذهنم گفت: " سلام کس کش خانم " و همین امشب اون صدا رو شنیدم این بار در ذهنم نبود.. این بار در گوشم بود.

٭

به زودی در این مکان درباره هستی من با مدیریت جدید افتتاح می شود!

٭ درست مثل مغزم که کرکره ها رو کشيده پايين و روش نوشته تا اطلاع ثانوي تعطيل مي باشد، مي خوام کرکره اينجا رو هم بکشم پايين و روش بنويسم
" تا اطلاع ثانوي تعطيل مي باشد "