٭
خانوم بند انداز هم حال ما رو پرسید و شماها نپرسیدین! عجب!!
٭
آی آی زندگی
زندگی درست مثل ظرف های قدیمی خونه مامانت می مونه که جوون تر که بودی یا نمی دیدشون و بود و نبودشون فرقی نمی کرد یا اینکه می خواستی بندازیشون دور و با مامانت جر و بحث می کردی که این آشغال های زشت چیه! بابا جان بندازشون دور. حالا چند قدم اون طرف تر از سی و پنج نزدیک های چهل با دیدین همون ظرف ها دلت یه جوری میشه. می خوای تک تکشون رو نگه داری و باهاشون باشی.
آی آی زندگی
آرزوى ده سال پيش، كابوس امساله و كابوس ده سال پيش شايد آرزوى امسال باشه